پسر آریایی
Nothing Is True!Every Thing Is Permitted
درباره وبلاگ


دراین خاک زرخیزایران زمین نبودند جز مردمی پاک دین همه دینشان مردی و رادبود کزآن کشورآزاد وآباد بود بزرگی به مردی وفرهنگ بود گدایی دراین بوم وبر ننگ بود ازآن روزدشمن به ماچیره گشت که ماراروان وخرد تیره گشت ازآن روزاین خانه ویرانه شد که نان آورش مرد بیگانه شد به سوزد درآتش گرت جان وتن به ازبندگی کردن وزیستن اگر مایه زندگی بندگیست دوسدبار مردن به اززندگیست *فردوسی*
نويسندگان
سه شنبه 25 تير 1392برچسب:, :: 21:23 :: نويسنده : saha

مقدمه

یکی از رخداد‌های مهم تاریخ جهان ، جنگهای صلیبی است. این جنگها که در حدود دویست سال بطول انجامید، میان مسیحیان اروپایی و مسلمانان صورت گرفت. علل بوجود آمدن این جنگها مربوط به اوضاع قاره اروپا بود. اما میدانهای جنگ ، در فلسطین ، مصر و شام یعنی قلمرو مسلمانان قرار داشت. بنابراین آثار تخریبی این جنگها و ویرانی سرزمینها ، بر مسلمانان زیان فراوانی وارد کرد.
این جنگها اگر چه با پیروزی سیاسی و نظامی مسلمانان به پایان رسید و مسلمانان توانستند سرزمینهای خود را حفظ کنند، اما اروپاییان نیز از آن بهره‌های اقتصادی ، تمدنی و فرهنگی فراوان بردند. زیرا جنگهای صلیبی موجب آشنایی اروپاییان با مشرق زمین و بخصوص تمدن با شکوه اسلامی شد. آنان از این تمدن و دانش مسلمانان بهره‌های بسیار گرفتند. همین امر در تحولاتی که بعدها منجر به پیشرفت اروپا منجر شد، نقش مهمی داشت. در حقیقت جنگهای صلیبی زمینه‌ساز انتقال دستاورد‌های تمدن اسلامی به اروپا گردید.

دستاورد اولیه جنگهای صلیبی

هرچند به ظاهر آغاز جنگهای صلیبی سابقه دینی داشت و هشت جنگ را شامل گردید، ولی بارها بیت المقدس بین مسلمانان و مسیحیان دست بدست شد. انگیزه‌های دنیوی مانند شکوه شهرهای پر نعمت مسلمان ، شوالیه‌های مسیحی را وسوسه و در نهایت هرچند مسلمانان پیروز شدند، اما اروپاییان نیز غنایم زیادی بردند. در جنگهای صلیبی گروه کثیری از مسیحیان اروپایی به قصد تصرف بیت المقدس به سرزمینهای مسلمانان لشکرکشی کردند.
آنان مدعی بودند که  بیت المقدس مزار عیسی علیه‌السلام است و مسیحیان برای زیارت نمی‌توانستند به آسانی به آن شهر مسافرت بکنند. مسلمانان در زمان خلیفه دوم بیت المقدس را از دست روم شرقی آزاد ساختند. این شهر در زمان حیات حضرت محمدصلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم برای مدتی قبله اول مسلمانان بود.  به همین جهت برای مسلمین احترام و اهمیت بسیار داشت. در نزد پیروان سایر ادیان الهی چون یهود ، و مسیحیت نیز این شهر محترم شمرده می‌شود. پس از آنکه بیت المقدس به تصرف مسلمانان در آمد.
آنان کلیه پیروان ادیان الهی بخصوص مسیحیان آزادی عمل دادند. مسیحیان نه تنها در شهر ، بلکه در سرتاسر جهان اسلام با آزادی کامل زندگی می‌کردند. اما در حدود 1000 سال میلادی ، در حالی که عده‌ای از مسیحیان منتظر ظهور حضرت عیسی علیه‌السلام در بیت المقدس بودند، اخباری توام با اغراق در اروپا در مورد آزار و اذیت زائران اروپایی بیت المقدس انتشار یافت.

نتایج بارز جنگهای صلیبی

  • جنگهای صلیبی اگر چه در مجموع 200 سال طول کشید. اما در عمل بیش از 4/3 آن به صلح گذشت. در این فواصل طولانی صلح ، اروپاییان فرصت کافی برای آشنایی با تمدن اسلامی و بهره‌مندی از رونق اقتصادی آن را یافتند. علاوه بر منطقه فلسطین ، که محل تماس صلیبیون اروپایی با مسلمانان بود، بنادر مصر و شام ، و نیز شهرهای مسلمان نشین اسپانیا محل آشنایی وسیع اروپاییان با تمدن اسلامی شده بود. نقش اصلی در این ارتباط را تجار اروپایی بر عهده داشتند. بعضی از کشیشان مسیحی نیز به دور از چشم مقامات کلیسا و به دلیل انگیزه‌های علمی به دستاوردهای تمدن اسلامی توجه داشتند.
  • پیشرفتهای پزشکی مسلمانان و ترقیات آنان در شناخت گیاهان و تولید دارو ، توجه اروپاییان را جلب کرده بود. طی این مبادلات ، اروپاییان اولین بار کاغذ ، باروت ، و قطب نما و طریقه ساخت و کاربرد آنها آشنا شدند. همراه این گونه کالاها ، واژه‌ها و اصطلاحات زیادی از تمدن اسلامی مورد اقتباس اروپاییان قرار گرفت. از میان نوشته‌های مسلمانان ، کتابهای فلسفی ، پزشکی ، داروسازی ، نجوم ، جغرافیا ، ریاضیات ، بیشتر مورد توجه بود. تعدادی از این کتابها از جمله آثار ابو علی سینا و فارابی به زبان لاتین که زبان علمی و دینی اروپا در قرن وسطی بود، ترجمه شد.

تأثیر جنگهای صلیبی بر زندگی بشر

جنگهای صلیبی در حقیقت نقطه عطفی در زندگی اروپاییان و بطور کلی در تاریخ تمدن شد. بلاد اروپایی در آن دوران نسبت به شهرها و مراکز تمدن پر شکوه اسلامی بسی بی‌نور بود. اروپاییان طی جنگهای صلیبی با تمدن پررونق اسلامی آشنا شدند و علاوه بر غنائم مادی ، گنجینه معنوی گرانبهایی از فرهنگ اسلامی با خود به ارمغان بردند. بر اثر جنگهای صلیبی بنادر مهم اروپایی ، دریای مدیترانه ، روزگار نوشکوفایی را آغاز نهادند، و برای رنسانس زمینه مساعدی فراهم شد.
سه شنبه 28 خرداد 1392برچسب:, :: 15:3 :: نويسنده : saha

علل و عوامل آغاز نبرد

اوّلین علّت
اوّلین علّت مستقیم جنگ‌های صلیبی، پیشتازی تركان سلجوقی بود. دنیا خود را با سلطه مسلمانان بر «خاور نزدیك» وفق داده بود؛ خلفای فاطمیِ مصر در حكومت بر فلسطین، طریق مدارا پیش گرفته بودند و  صرف نظر از چند واقعه استثنایی، فرقه‌های مسیحی آن سامان از آزادی زیادی در پیروی از تعالیم دینی خویش برخوردار بودند.
حاكم، خلیفه دیوانه «قاهره»، كلیسای قیامت را ویران كرده بود (1010 م.)، لیكن خود مسلمانان هزینه‌های فراوانی خرج تعمیر مجدّد آن كردند.



ادامه مطلب ...
سه شنبه 28 خرداد 1392برچسب:, :: 14:59 :: نويسنده : saha

تعبیر «جنگ صلیبی‌» معادل واژه انگلیسی Crusade است كه خود از واژه اسپانیایی Cruzada (دارای نشانِ صلیب‌) برگرفته شده است؛ زیرا شركت‌‌كنندگان ‌مسیحی‌ در این‌ جنگ، ‌به ‌دستور پاپ ‌اوربانوس‌ دوم ‌(دوره ‌پاپی‌: 481ـ492/ 1088ـ1099)، منادی ‌این‌جنگ‌ها، بر روی‌ شانه ‌راست‌ لباس‌ یا زره ‌خود نشان ‌صلیب ‌می‌دوختند. واژه ‌Crusade در سده هجدهم میلادی ابداع شد كه‌ تاكنون‌ نیز به كار می‌رود. از نظر تاریخی‌، یك قرن بعد از شروع نخستین جنگ‌...



ادامه مطلب ...
چهار شنبه 8 خرداد 1392برچسب:, :: 15:20 :: نويسنده : saha


مادها :

 

 

 

مادها گروهي از آریایی ها  بودند كه به تدريج در غرب ايران ساكن شدند . آنها به خانواده اهميت بسياري داده و در خانواده همگي تابع بزرگ خانواده بودند . هر خانواده چرا گاه هاي مخصوص دام هاي خود داشت و براي حفاظت از آن ها ، دهكده هايي به وجود آمده بود .

 

مادها علاوه بر وجود اختلافات داخلي ، بيشتر مورد هجوم آشوري ها بودند . آنها  براي مقابله با دشمنان تصميم گرفتند با يكديگر متحد شوند . آنان در محلی جمع شدند و دیاکو را به فرمانروايي برگزيدند و او نيز دهكده ای را به عنوان پايتخت خويش قرار داد . از آن پس اين دهكده را هگمتانه يعني محل اجتماع مردم ناميدند . هگمتانه در محل شهر همدان امروز واقع بود .

 

سرزمين ماد در كتيبه عصر هخامنشي تحت عنوان ( مادا ) آمده است .  به تعبير وسيع تر ( امّان ماندا ) كه به كل سرزمينهاي شمال غربي ايران اطلاق مي شود . كه در سده ي هشتم پيش از ميلاد شخصي به نام دياكو قبايل ايراني را متّحد كرده و دولتي را به وسيله اين اتحاد به وجود آورد .

 

 





ادامه مطلب ...
جمعه 23 فروردين 1392برچسب:, :: 15:42 :: نويسنده : saha

جغرافياي انساني خلق ترك در ايران

 ايران موطن بيش از ٣٥ ميليون تن تورک آذربایجانی ميباشد. روند خودآگاهي ملي و سير ملت شوندگي اين توده عظيم مخصوصا در دو دهه اخير آن چنان سريع بوده است كه امروز به راحتي مي توان به جاي صحبت از "گروههاي گوناگون تورک"، از وجود و قوام "ملت بزرگ تورک" ساكن در ايران سخن راند.

 

سه زيرگروه جغرافيائي خلق ترك در ايران:

 

خلق ترك ساكن در ايران، از سه زيرگروه جغرافيائي مشخص تشكيل يافته است:

 

يك- زيرگروه جغرافيائي شمال غرب: بدنه اصلي ملت ترك در ايران در ناحيه شمال غرب كشور ساكن است. اين منطقه كه در ادبيات سياسي "آزربايجان جنوبي" ناميده مي شود مركز ثقل تركزبانان ساكن در ايران مي باشد. آزربايجان جنوبي كمابيش معادل "مملكت آزربايجان" در نظام سنتي و بومي "ممالك محروسه" دولتهاي توركي سلجوقي تا قاجاري است. "مملكت آزربايجان" و يا "آزربايجان جنوبي" اقلا شامل همه "آزربايجان ائتنيك" است. برخي آنرا معادل "آزربايجان تاريخي" و يا "آزربايجان سياسي" كه هر دو بزرگتر از "آزربايجان ائتنيك" مي باشند دانسته اند. زيرگروه جغرافيائي شمال غرب و يا "آزربايجان ائتنيك" شامل بخشهاي پيوسته ترك نشين شمال غرب كشور پيش از سالهاي ١٩٠٦-١٩٠٥ يعني سال شكست جنبش مشروطه و آغاز حاكميت عملي قوميتگرائي فارسي بر بروكراسي، دولت و جامعه ايران است. آزربايجان ائتنيك نواحي ترك نشين استانهاي دوازده گانه امروزي آزربايجان شرقي (همه)، آزربايجان غربي (اكثر)، اردبيل (همه)، زنجان (همه)، همدان (اكثر)، قزوين (همه)، مركزي (اكثر)، گيلان (بخشي)، كردستان (بخشي)، تهران (بخشي)، قم (بخشي) و كرمانشاهان (بخشي) را در بر مي گيرد و متروپل تهران را نيز شامل مي شود. اكثريت مطلق تركان متعلق به اين زيرگروه جغرافيائي ملت ترك به لهجه آزربايجاني و اندكي نيز به لهجه سنقري زبان تركي متكلم اند.

 

دو- زيرگروه جغرافيائي شمال شرق: اين زيرگروه جغرافيائي، تركان پراكنده در استانهاي امروزي خراسان شمالي، خراسان رضوي، گلستان، مازندران، سمنان و خراسان جنوبي را شامل مي شود. تركان متعلق به اين زيرگروه جغرافيائي به دو گروه لهجه خراساني و آزربايجاني زبان تركي متكلم اند. اين زيرگروه جغرافيائي شامل "افشاريورد" (ناحيه پيوسته ترك نشين در شمال شرق ايران) نيز مي باشد.

 

سه- زيرگروه جغرافيائي جنوب-مركز ايران: اين زيرگروه جغرافيائي همه تركان ايران به جز دو زيرگروه جغرافيائي شمال غرب و شمال شرق ايران را شامل مي گردد. اكثريت مطلق تركان متعلق به اين زيرگروه جغرافيائي به گروه لهجه هاي آزربايجاني و اندكي (ابولوردي) به لهجه خراساني زبان تركي متكلم است. اين زيرگروه جغرافيائي شامل "قاشقاي يورد" (ناحيه پيوسته ترك نشين در جنوب ايران) نيز مي باشد.

 



ادامه مطلب ...
پنج شنبه 10 اسفند 1391برچسب:, :: 16:29 :: نويسنده : saha

نخستین انسانهایی که به قاره آمریکا رسیدند، بخشی از موج مردمانی بودند که به آرامی از آفریقا گذر کرده به قاره‌های دیگر رفته بودند. پاره‌ای از این مردمان حدود یکصد هزار سال پیش ابتدا به آسیا و اروپا مهاجرت کردند. زمانی گروه‌های اندکی از همین مردمان به اقیانوس آرام رسیدند و حتی از اقیانوس نیز گذشتند و خود را به استرالیا رساندند. سرانجام در حدود ۱۴٬۰۰۰ سال پیش(به روایتی ۲۵٬۰۰۰ سال پیش) از آسیا و از راه آنچه امروز تنگه برینگ نامیده می‌شود به قاره آمریکا وارد شدند. از این نخستین آمریکاییان سنگ‌نگاره‌ها و گورستان‌های و برخی اشیا دیگر بجا مانده‌است. بومیان و سرخ‌پوستان بتدریج به درجات مختلف تکامل اجتماعی و فرهنگی رسیدند و نتیجه آن پدید آوردن تمدن‌هایی بود که در اوج شکوفایی به عالی‌ترین مدارج تمدن باستانی نایل شدند. این تمدن‌ها، مایا، تول تک‌ها، آزتک‌ها، اینکاها نام داشتند.

تمدن مایا

تمدن مایا از اتحاد و به هم پیوستن ۲۰ قبیله سرخ‌پوست در آمریکای مرکزی در کنار سواحل خلیج مکزیک در ۵۰۰سال پیش از میلاد شکل گرفته و در قرن‌های هشتم و نهم میلادی به اوج خود رسید. از لحاظ آثار هنری و معماری هیچ تمدن دیگری در قاره آمریکا نتوانست از مایاها پیشی بگیرد. تمدن مایا در قرن شانزدهم میلادی توسط فاتحین اسپانیایی افول کرد.

تمدن تول تک ها

در بین قرن‌های هشتم تا دهم مردمانی از سوی شمال به فلات مرکزی مکزیک هجوم آورده و اندکی پیش از سال ۱۰۰۰ میلادی امپراطوری تول تک‌ها را تشکیل دادند. سپس تهاجم خود به سمت جنوب ادامه داده و بخش‌هایی از سرزمین‌های متعلق به مایاها را تصرف کردند. تول تک‌ها نیز همانند مایاها دارای معماری و هنر پیشرفته‌ای بوده‌اند. امپراطوری تول تک‌ها در قرن دوازدهم میلادی به علت خشکسالی دراز مدت و قحطی و امواج جدید هجوم‌ها و یورشهای سرخ‌پوستان شمالی افول کرد.

تمدن آزتک‌ها

آزتک‌ها، قبیله کوچکی بودند که در قرن دوازدهم وارد فلات مرکزی مکزیک شده و به تدریج سرزمین‌های اطراف، از اقیانوس آرام تا خلیج مکزیک را تحت سلطه خود درآوردند. اوج توسعه امپراطوری آزتک‌ها در قرن‌های پانزدهم و شانزدهم میلادی رخ داده که در این زمان جمعیت کلی امپراطوری بالغ بر ۵ میلیون نفر بوده‌است. در نهایت در سال ۱۵۱۹ با تهاجم فاتحین اسپانیایی و کشته شدن آخرین پادشاه آنها، تمدن آزتک‌ها نابود می‌شود.

تمدن اینکاها

این تمدن در دره‌های بلند رشته کوه آند در آمریکای جنوبی و در بین قرن‌های یازدهم تا پانزدهم میلادی به تدریج شکل گرفت. اوج امپراطوری اینکاها در بین سالهای ۱۲۰۰ تا ۱۵۳۳ میلادی بوده بطوریکه جمعیت آنها در اوایل قرن شانزدهم به حدود ۶ میلیون نفر می‌رسد. امپراطوری اینکاها در اوج قدرت در جنگ با فاتحین اسپانیایی شکست خورده و نابود می‌شود.

 

ادامه دارد ...

پنج شنبه 5 بهمن 1391برچسب:, :: 14:53 :: نويسنده : saha

در تاریخ آمده، به رسم قدیم روزی شاه عباس در اصفهان به خدمت عالم زمانه شیخ بهایی رسید پس از سلام و احوال پرسی ازشیخ پرسید:

در برخورد با افراد اجتماع اصالت ذاتیِ آنها بهتر است یا تربیت خانوادگی شان؟
شیخ گفت: هرچه نظر شما باشد همانست ولی به نظر من اصالت ارجح است.
و شاه بر خلاف او گفت: شک نکنید که تربیت مهم تر است !

بحث میان آن دو بالا گرفت و هیچ یک نتوانستند یکدیگر را قانع کنند بناچار شاه برای اثبات حقانیت خود او را به کاخ دعوت کرد تا حرفش را به کرسی نشاند.

فردای آن روز هنگام غروب شیخ به کاخ رسید بعد از تشریفات اولیه وقت شام فرا رسید سفره ای بلند پهن کردند ولی چون چراغ و برقی نبود مهمانخانه سخت تاریک بود در این لحظه پادشاه دستی به کف زد و با اشاره او چهار گربه شمع به دست حاضر شدند و آنجا را روشن کردند!

درهنگام شام ، شاه دستی پشت شیخ زد و گفت دیدی گفتم تربیت از اصالت مهمتر است ما این گربه های نا اهل را اهل و رام کردیم که این نتیجه اهمیت تربیت است.

شیخ درعین اینکه هاج و واج مانده بود گفت من فقط به یک شرط حرف شما را می پذیرم و آن اینکه فردا هم گربه ها مثل امروز چنین کنند!!! شاه که از حرف شیخ سخت تعجب کرده بود گفت: این چه حرفیست فردا هم مثل امروز و امروز هم مثل دیروز!!! کار آنها اکتسابی است که با تربیت و ممارست وتمرین زیاد انجام می شود...

ولی شیخ دست بردار نبود که نبود تا جایی که شاه عباس را مجبور کرد تا این کار را فردا تکرار کند.
لذا شیخ فکورانه به خانه رفت.او وقتی از کاخ برگشت بی درنگ دست بکار شد، چهار جوراب برداشت و چهار موش در آن نهاد.فردا او باز طبق قرار قبلی به کاخ رفت. تشریفات همان و سفره همان و گربه های بازیگر همان. شاه که مغرورانه تکرار مراسم دیروز را تاکیدی بر صحت حرفهایش میدید زیر لب برای شیخ رجز میخواند که در این زمان شیخ موشها را رها کرد.

در آن هنگام، هنگامه ای به پا شد یک گربه به شرق دیگری به غرب آن یکی شمال واین یکی جنوب...
واین بار شیخ دستی برپشت شاه زد و گفت: شهریارا ! یادت باشد اصالت گربه موش گرفتن است گرچه تربیت هم بسیار مهم است ولیاصالت مهم تر!

یادت باشد با تربیت میتوان گربه اهلی را رام و آرام کرد ولی هرگاه گربه موش را دید به اصل و اصالت خود برمیگردد.
 

پنج شنبه 28 دی 1391برچسب:, :: 16:35 :: نويسنده : saha

هنگامی که سخن از تاریخ ایران می‌رود باید به این نکته توجه داشت که آیا منظور تاریخ اقوام و مردمانی است که از سرآغاز تاریخ تا کنون در مرزهای سیاسی ایران امروزی زیسته‌اند یا تاریخ اقوام و مردمانی است که خود را به نحوی از انحاء ایرانی می‌خوانده‌اند و در جغرافیایی که دربرگیرندهٔ ایران امروز و سرزمین‌هایی که از دیدگاه تاریخی بخشی از ایران بزرگ (ایرانشهر) بوده‌است زیسته‌اند. گاه تاریخ ایران را از ورود آریایی‌ها (که نام ایران نیز از ایشان گرفته شده‌است) به فلات ایران آغاز می‌کنند. ولی این به این معنی نیست که فلات ایران تا پیش از ورود ایشان خالی از سکنه یا تمدن بوده‌است. پیش از ورود آرییایان به فلات ایران تمدنهای بسیار کهنی در این محل شکفته و پژمرده شده بودند و تعدادی نیز هنوز شکوفا بودند. برای نمونه تمدن شهر سوخته (در سیستان)، تمدن عیلام (در شمال خوزستان)، تمدن جیرفت (در کرمان)، تمدن ساکنان تپه سیلک (در کاشان)، تمدن اورارتو (در آذربایجان)، تپه گیان (در نهاوند) و تمدن مانناییان در کردستان و آذربایجان.کاسی‌ها در (لرستان امروز) ذکر می‌شود.

آجر مونومنت ایزیرتو در موزه شرق توکیو مربوط به تمدن مانناییان،Glazed brick from Bukan depicting a winged goat from the Ancient Orient Museum Tokyo, Japan Tanabe 1983.

نکتهٔ مهم دیگر شناخت وضع مناطق داخلی ایران در زمان شکل‌گیری و رواج تمدن‌های کهن است. یعنی فهم اینکه در زمان تمدن‌ها و دولت‌های باستانی چون سومر، کلده، اور، بابل، آشور، اورارتو و نظائر آن، وضع این مناطق داخلی فلات ایران، که مجزا از منطقه مستقیم تحت حاکمیت این تمدن‌ها و دولت‌ها بوده‌است، به چه نحوی جریان داشته‌است؟

جمعه 19 آبان 1391برچسب:, :: 16:10 :: نويسنده : saha

 

 

ما کهن ترین کشورجهاتیم که یکتا پرستی راپایه گذاری کردیم 

ما ازسرزمینهای باستانی باشکوهی هستیم که بیدادگریها,

آزارهاوستمهارادرهم کوبیدیم.

مامرز و بومی هستیم که داد و دهش و بخشندگی وبزرگواری بنیاد نهادیم.

ما پندارنیک,گفتار نیک وکردارنیک را ره آوردهمگان نمودیم.

مابه هر جاپاگذاشتیم,شادی وخرمی آفردیم,به هرسرزمینی رفتیم,

آزادی و آزادگی و آزادمنشی رابه همراه بردیم وبه هر کشوری روی آوردیم,

آسایش وآرامش وخوشبختی رابه مردمش ارزانی داشتیم.

ره آوردمابه مردم کشورهای جهان,فرهنگ پر فروغی بود که رهنمود

رادمردی,مردمی,راستی ودرستی,نیکی ونیک خواهی بود

دوستان گرامی برای پاس داشتن فرهنگ پربار وارزشمند ایرانی:

‌- برای پالایش زبان پارسی تا می توانیم واژه های پارسی را در نوشتن و سخن گفتن بکار گیریم،

- بر فرزندانمان نام نیک زیبای ایرانی بگذاریم و فرهنگمان را از نام های بیگانه پاکسازی کنیم.

- برای فرزندانمان از گذشته پر بار ایران بگوییم و همزمان فرهنگ شاهنامه خوانی را در خانه هایمان پیاده کنیم.

- پیشواهای فرزندانمان را از ایرانیان پاکزاد برگزینیم وهمیشه یاد بزرگان ایرانی را زنده نگه داریم.

- كوشش كنیم جشنهای ایرانی را كه سرچشمه هفت هزار سال فرهنگ كهن است زنده و برپا داریم و تنها به چند جشن نوروز، ‌چهارشنبه سوری، سیزده بدر و یلدا بسنده نكنیم.- بكارگیری سال ایرانی 374۷، نخستین سالنامه خورشیدی ‌كه بدست ایرانیان در جهان پایه گذاری شد بجای سال هجری138۸،

- تاریخ، نوشتارها و كتابهای كهن بجا مانده ایران به ویژه اوستا و گاتها را با اندیشه روشن و بدون سو گیری بخوانیم.

ما ایرانیان می‌توانیم برای بازگرداندن همه‌ی آن‌چه را که از دست داده‌ایم، و برای بازیابی جایگاه شایسته‌ی خود در میان جهانیان متمدن ،  هریک به سهم خود ، گامی در بازآفرینی فرهنگی و بهسازی هویت ملی خود برداریم.
هریک از ما -اگر نه در سخن و گفتار، دست کم در کردار و اندیشه – می‌توانیم یک فردوسی باشیم .هریک از ما - اگر نه در رزم، دست‌کم در میهن‌دوستی - می‌توانیم یک بابک باشیم ...

جمعه 19 آبان 1391برچسب:, :: 16:9 :: نويسنده : saha

 

اینک که من از این دنیا می روم 25 کشور جزو امپراتوری ایران است و در تمام این کشورها پول ایران رواج دارد و ایرانیان در آن کشورها دارای احترام هستند و مردم کشورها نیز در ایران دارای احترام می باشند.
جانشین من خشایارشا باید مثل من در حفظ این کشورها بکوشد راه نگهداری این کشور ها این است که در امور داخلی آنها مداخله نکند و مذهب و شعائر آنها را محترم بشمارد.

اکنون که من از این دنیا می روم تو 12 کرور دریک زر در خزانه سلطنتی داری و این زر یکی از ارکان قدرت تو می باشد زیرا قدرت پادشاه فقط به شمشیر نیست بلکه به ثروت نیز هست . البته به خاطر داشته باش که تو باید به این ذخیره بیفزائی نه اینکه از آن بکاهی من نمی گویم که در مواقع ضروری از ان برداشت نکن زیرا قاعده این زر در خزانه آن است که در هنگام ضرورت از آن برداشت شود اما در اولین فرصت آنچه برداشتی به خزانه برگردان مادرت آتوسا بر من حق دارد پس پیوسته وسایل رضایت خاطرش را فراهم کن.

ده سال است که من مشغول ساخت انبارهای غله در نقاط مختلف کشور هستم و من روش ساختن این انبارها را که با سنگ ساخته می شود و به شکل استوانه است در مصر آموختم چون انبارها پیوسته تخلیه میشود حشرات در آن بوجود نمی آیند و غله در این چند سال می ماند بدون اینکه فاسد شود و تو باید بعد از من به ساختن انبارهای غله ادامه دهی تا اینکه همواره آذوقه دو یا سه سال کشور در انبارها موجود باشد هر ساله بعد از اینکه غله جدید بدست آمد از غله موجود در انبارها برای تامین کسر خواربار استفاده کن و غله جدید را بعد از اینکه بوجاری شد به انبار منتقل نما و به این ترتیب تو هرگز برای آذوقه در این مملکت دغدغه نخواهی داشت ولو دو یا سه سال پیاپی خشکسالی شود .

جمعه 19 آبان 1391برچسب:, :: 16:6 :: نويسنده : saha

منم کوروش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه دادگر، شاه بابل، شاه سومر و اکد، شاه چهار گوشه جهان.

پسر کمبوجیه، شاه بزرگ، ...، نوه کوروش، شاه بزرگ، ...، نبیره چیش پیش، شاه بزرگ...

آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم، همه مردم گام های مرا با شادمانی پذیرفتند. در بارگاه پادشاهان بابل بر تخت شهریاری نشستم. مردوک خدای بزرگ دل های مردم بابل را بسوی من گردانید، ...، زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم.

ارتش بزرگ من بآرامی وارد بابل شد. نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید.

نابسامانی درونی بابل و نیایشگاههای آنجا دل مرا بدرد آورد... من برای آرامش کوشیدم.

من برده داری را برانداختم. به بدبختی های آنان پایان بخشیدم.

فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند. فرمان دادم که هیچکس مردم شهر را نیازارد و به دارایی آنان دست یازی نکند.

مردوک خدای بزرگ از کار من خشنود شد... او مهربانی ا ش و فراوانی را ارزانی داشت. ما همگی شادمانه و در آشتی و آرامش پایگاه بلندش را ستودیم.

من همه شهرهایی را که ویران شده بود از نو ساختم. فرمان دادم تمام نیایشگاههایی را که بسته شده بود، بگشایند. همه خدایان این نیایشگاهها را به جاهای خود بازگرداندم.

همه مردمانی را که پراکنده و آواره شده بودند، به جایگاههای خود برگرداندم و خانه های ویران آنان را آباد کردم.

همچنین پیکره خدایان سومر و اکد را که نبونید، بدون هراس از خدای بزرگ، به بابل آورده بود، به خشنودی مردوک خدای بزرگ و به شادی و خرمی به نیایشگاههای خودشان بازگرداندم. باشد که دل ها شاد گردد.

بشود که خدایانی که آنان را به جایگاههای نخستینشان بازگرداندم، هر روز در پیشگاه خدای بزرگ برایم زندگانی بلند خواستار باشند...

من برای همه مردم همبودگاهی آرام مهیا ساختم وآرامش را به تمامی مردم پیشکش کردم.

جمعه 19 آبان 1391برچسب:, :: 16:3 :: نويسنده : saha

آيا ميدانيد : كلمه تخت جمشيد واقعي نيست و تنها يك نام براي محفوظ ماندن كاخهاي داريوش بزرگ است تا از دست ويرانگر سپاه اسلام به دور بماند . تخت جمشيد در لغت به معني محل تاجگذري و تخت شاهنشاهي جمشيد شاه پيشدادي كه به مقام والايي مهر ايزدي رسيده بود و در نزد جهان آن روزگار در 6000 سال پيش ارزش و مقام بزرگي داشته است . به همين دليل كاخ هاي داريوش بزرگ نام حقيقي اش شهر پارسه است و يوناني ها آن را پرسپوليس ناميدند به معني پرس = پارسه - پارس + پوليس =شهر و در كل به معني شهر پارسه ناميدند و تخت جمشيد تنها يك نام رويايي است كه پس از ورود اسلام به ايران روي آن گذاشته شد تا سپاه ويرانگر اسلام آنرا مورد هجوم قرار ندهد . همانطور كه آرامگاه كورش بزرگ را ايرانيان تغيير نام دادند و نام مقبره مادر سليمان را روي آن گذاشتند . يا نمونه ديگرتخت سليمان كه هيچ مفهوم تاريخي ندارد و در اصل آتشكده آذرگشنسب نام داشته و تنها براي محفوظ ماندن اين مكانها از دست اعراب بدوي و شتر سوار مردم باهوش ايران نام اين مكانهاي ارزشمند را تغييردادند.

 



ادامه مطلب ...
سه‌هزار و 747 سال پیش، در آن تاریکی‌های تاریخ، آنگاه که کرپن‌ها و اوسیج‌ها به بهانه‌ی وساطت خدایان دروغین مردمان ساده‌دل را می‌فریفتند. در محیطی که انسان‌ها با وحشت و هراس به هر پدیده‌ی طبیعی می‌نگریستند. در زمانی که پرستش خدایان گوناگون پنداری(:polytheism) و تقدیرگرایی(eterminisme،Fatalisme) با شعائر و آداب خرافی گوناگون آمیخته شده بود. در آن دورانی که هزاران هزار انسان با دیدگانی پر اشک و قلبی مایوس آمدند، زیر چرخ‌های ستم بیدادگران له شدند و رفتند بدون آنکه نوری از شادی و خوشبختی در زندگی آنان تابیده شده باشد، سخنانی شگرف از ژرفای وجود پیام‌آوری بی‌مانند برون تراویده، بر لبان پاکش جاری شد: «پروردگارا تو آنی که با نور خویش افلاک را درخشان ساختی و با نیروی خرد خویش قانون اشا(:راستی) را بیافریدی و همیشه و در همه حال یکسانی، پروردگارا با روح مقدست آتش ایمان را در قلب‌های ما شعله‌ور ساز زیرا من تنها تو را به عنوان آموزگار و سرور خود برگزیده‌ام...
آنگاه رو به سوی مردمان کرده، فرمود: ای مردم اینک شما را از پیامی آگاه می‌سازم که تا به‌حال شنیده نشده است، سخنانی که شنیدن آن برای دروغ‌پرستان و بیدادگران ناگوار خواهد بود ولی برای راستی‌جویان و آزادگان، آنان که دلداده‌ی مزدا هستند بسی دلپذیر و شیرین است. پس بشنوید با گوشهایتان این بهترین حقایق را، بنگرید به آنها با اندیشه‌ی روشن، بین دو راه(:راستی و دروغ) برگزینید هر مرد و زن برای خویشتن، پیش از رویداد بزرگ هر یک به درستی بیدار شوید و این پیام را گسترش دهید...
پیام نافذ توحیدیش و کلام پرطنین حق پرستیش مرزهای زمان و مکان را درهم نوردید و از میان سده‌ها و روزگاران تاریخ ‌گذر كرد و تا دور دستهای جهان پراکنده ‌شد. آن وخشور رسالت داشت که سرنوشت مردمان را از کف اختیار خدایان پنداری، کاهنان سودجو و سردمداران خودکامه به در آورد و در دست‌های پُر توان و سازنده‌ی خرد و وجدان ایشان قرار دهد. او با تمام توان با بنیادهای بیداد، دروغ و نابرابری به مبارزه برخاست و مردم را به سوی راستی و درستی دعوت کرد.
او با خود پیمان بسته بود که با سلاح راستی، عفریت بیدادگری را از تخت دروغ به زیر کشد: کجایند دلدادگان تو ای مزدا که مرا یاری کنند؟ کجایند آن راستی‌جویان و آزادگانی که اگرچه در رنج و تنگدستی هستند اما پناه و تکیه‌گاهشان تنها تو هستی ای پروردگار یکتا و بی‌همتا...
اشوزرتشت پیام‌آوری بود كه هیچ‌گاه ادعای خدایی نکرد و خود را پسر خدا نخواند. نه دم از «انا الحق» زد و نه «مَن اَعظَم شانی» را به رخ دیگر انسان‌ها کشید. او انسانی كامل(:سپنته‌من) بود. انسانی والا که به هم‌پرسگی اهورامزدا نائل شده بود. نخستین کسی که نیک اندیشید، نیک سخن گفت، نیک رفتار کرد و در جهان خواستار راستی شد. نخستین پیام‌آوری که بیاموخت و بیاموزاند.
او پیام‌آوری بود كه به مردمان جهان آموخت كه فارق از هر رنگ و نژاد و زبان، یكتا هستی‌بخش بزرگ‌دانا‌(:اهورامزدا) را با فرزانگی و دیدگان دل بجویند. زیرا كه پروردگار جهان نه قوم و سرزمینی برگزیده دارد و نه به زبانی ویژه با مردمان سخن می‌گوید. به همین شوند(:دلیل) است كه الگوی دعوت گاتها عام و جهانی است، و در آن از واژه‌ی همه‌گیر «مردمان» استفاده شده: پروردگارا تا تاب و توانی دارم، «مردمان» را به‌سوی راه راستی خواهم رهنمود...
«دستور دكتر دهالا» دراین‌باره می‌نویسد: «در کلام اشوزرتشت کوچک‌ترین نشانی از تقسیمات جغرافیایی و قومی دیده نمی‌شود. در گاتها یک ساختار عمیق دینی در قالبی جهانی رویت می‌شود. به زبان ساده‌تر گاتها یک کارخانه جهانی انسان سازی است».
اشوزرتشت چهل‌‌وهفت سال با پشتكاری خستگی ناپذیر مردمان را به سوی یكتاپرستی و اشا رهنمود. پیامی كه او برای مردمان آشكار ساخت، رشته‌ای را می‌ماند كه یك سر آن در قلب‌های دلدادگان مزدا و سر دیگر آن تا ذات نور بی‌پایان(:انغ‌رئوچنگه) امتداد دارد. آن وخشور آزاده تا جان در بدن و نفس در تن داشت، در راه افزایندگی و پیشرفت زندگانی، و گسترش راستی و درستی در جهان كوشید، تا آنگاه كه در روز «خور  ایزد و دی‌ماه»(:پنجم دی‌ماه خورشیدی) دشنه‌ای سرشته از كینه و نفرت در دستان اهریمنی گجستك(:ملعون) به نام توربراتور(:براتروش) سینه‌ی پاكش را خلید(:شكافت)...
اشوزرتشت سراپای وجودش را فدای راستی كرد. اشوزرتشت با نثار جان خود به ما درس پایمردی، ایمان، شهامت و از خودگذشتگی داد. چه تنها راست بگوی، اگرچه تكه‌تكه شوی و جان بر سر راستی نهی.
ما در روزی كه آن وخشور جان‌فدای راه اشا(:راستی) شد، غمین نمی‌شویم و در فراق او شیون و زاری نمی‌کنیم، زیرا كوشش آن وخشور از برای آن بود تا ما انسان‌ها شادی افزاینده و اهوراداده را باور كنیم. ما در روز جان‌باختن اشوزرتشت می‌كوشیم تا با روان و فروهر تابناك آن وخشور در شادی‌های زندگی هم‌پیوند و هم‌بهره، و در راه اشا همازور ‌شویم. پیام مینوی اشوزرتشت تا به جاودان در اندیشه و مهر او همواره در قلب‌های ما جای خواهد داشت.
او ماموریت داشت تا اندیشه، گفتار و كردار ما را با اشا پیوند دهد و ما انسان‌ها را به سوی جاودانگی و ذات بی‌پایان اهورامزدا ره‌نماید. او هیچ‌گاه مردمان را به ستایش خودش فرا نخواند و هرگز از خود سن و پاپ مقدس نساختند و دست و پا بوس نداشتند و مرجع تقلید نشد. از این رواست كه ما در جستجوی خود او نیستیم و خدایش را می‌جوییم و در روز درگذشت‌اش، روان و فروهر جاودانه‌اش را درود و آفرین می‌گوییم. دریغا كه گمراهان از سر نادانی در خاك می‌جویندش و از برای شیون و مویه، گورش را طلب می‌كنند، بی‌خبر از آنكه فروهر و روان تابناك اشوزرتشت همیشه و در همه حال در كنار ماست...
«زره‌توشترهه سپتی‌تامهه اَش‌اُنو فرَوَشیم یَزَمیده»(:بر فروهر پاك اشوزرتشت اسپنتمان درود باد)
پنج شنبه 27 مهر 1391برچسب:, :: 17:55 :: نويسنده : saha

 

  • من که خسته شدم از بس درباره تاریخ ایران نوشتم . راستی کسایی که عشق assassin هستند منتظر پکیج های بعدی باشند . بد نمی بینند .
  •  
  •  

حالا برو تو ادامه مطالب مگه عکس قحطه . البته فکر نکنید که از تاریخ خسته شدم ها !!! تنوع هم بد چیزی نیست. حداقل برای من که عاشقانه ,بی بهانه چست و چابک,این بازی را دوست دارم .



ادامه مطلب ...
پنج شنبه 27 مهر 1391برچسب:, :: 17:48 :: نويسنده : saha

همانگونه که هر کشوری  پرچمی دارد و یا هر شرکت، سازمان یا گروه برای شناسایی و همبستگی بهتر افرادش و بر اساس  کارشان یا علامتی را برمی‌گزینند، دین‌ها و مذاهب نیز بنا براقتضای مکانی و زمانی و برای همبستگی  و شناخته  شدنشان، از سمبل یا نمادی  بهره می گیرند و این و سمبل علاوه بر این که سبب همبستگی  افراد آن گروه است، مورد احترام ایشان نیز هست. برای نمونه پیروانِ دینِ مسیحیت از یا نشانِ صلیب بهره می‌گیرند، با دانایی از این که صلیب  برگرفته از علامتِ  خورشید در دورۀمیتراییسم است.  پیروان  یهود، ستارۀ شش پر یهودا را  که برگرفته از پرتوِ خورشید می باشد، به‌عنوانِ سَمبُلِ دینیِ خود برگزیده‌اند.
زَرتُشتیان نیز از  نَماد  فِرَوَهَر بهره می گیرند و با اندیشۀ  نیک می‌دانند که در این ،  بسیاری از  اندیشه‌ها و گفته های نیک اشوزَرتُشتنهفته است؛ همبستگی، برابری زن  و مرد، احترام به مقامِ بشریت، دادگری،  آبادانی، پاکیزه نگهداشتنِ  زمین، محیط  زیست و دیگر نیکویی ها، پاک نگهداشتنِ جسم و روان و دوری  گزیدن از کژی‌ها نمونه‌هایی از این اندیشۀ والا و ارزشمند است. این نقش در همۀ مکان‌های سپندینه، رسانه های گروهی زرتشتیان و یا با هر فرد نیک نهاد دیده می شود.



ادامه مطلب ...
سه شنبه 25 مهر 1391برچسب:, :: 19:5 :: نويسنده : saha

 


تاریخ ایران باستان و شاهان پارسی و بناها

این وب سایت سعی دارد تا تاریخ ایران باستان وسرگذشت شاهان ایرانی رو برای شما به بهترین نحوه بازگو کند

سپندارمذگان ایرانی

این وبلاگ فقط برای بالا بردن اطلاعات شما هموطنان عزیز در مبحث تاریخی میباشد

خواهشا هر گونه کم و کاستی رو با مدیر در میان بگذارید تا سریعا  رفع شود


نظرات شما باعث پیشرفت خواهد شد

ما وقتی از » قوم « سخن می گوئیم یک زندگی دور و دراز در یک سرزمینِ مشخص را در

ذهنمان مجسم می کنیم که در یک سفرِ طولانی چندین هزار ساله تاریخی داستانی شگفت از

تحولات و فرازها و نشیب ها و افت و خیزها و کامیابی ها و ناکامیهای گونه گونی را برای ما

بازمی گوید؛ و علاقه میابیم که این داستان شگفت که

چیزی جز سرگذشتهای دیرینۀ

خودمان نیست را

مطالعه کنیم

m-saha1996@yahoo.com

یک شنبه 19 شهريور 1391برچسب:, :: 17:53 :: نويسنده : saha

مادها:

مادها اولين حكومت و دولت مستقل ايراني را رسما تشكيل دادند. هنوز معلوم نيست دولت ماد در چه زماني تشكيل شد ولي گفته مي شود دولت ماد در سال 550قبل از ميلاد مسيح تشكيل شد. در ابتدا دولت ماد داراي 6 قبيله بود كه پاركتن ها جنگجوترين و مغ ها صلح جو ترين بودند. 6قبيله ماد همواره در جنگ بودند به همين دليل آشوري ها به راحتي روي انان تسلط داشتند.

مادها كشاورز و دامپرور بودند بعد از اينكه ديااكو پابه عرصه گذاشت مادها را متحد ساخت و حكومت ماد را بر عهده گرفت.

ديگر پادشاهان ماد به اين ترتيب هستند:

فرورتيش(25سال) هووخ شتر(48سال) ايخ توويگو (35سال)



ادامه مطلب ...
یک شنبه 19 شهريور 1391برچسب:, :: 17:46 :: نويسنده : saha

داریوش بزرگ

دوران
۵۲۲ ق.م-۴۸۶ ق.م. (۳۶ سال)
زادروز
۵۴۹ ق.م
مرگ
۵۳۰ یا ۵۲۹ ق.م.
آرامگاه کوه رحمت، نقش رستم 
پیش از خشایارشا 
پس از کمبوجیه دوم 
دودمان هخامنشیان 
پدر ویشتاسب 
فرزندان خشایارشا 
دین مزدیسنا




ادامه مطلب ...
یک شنبه 19 شهريور 1391برچسب:, :: 17:44 :: نويسنده : saha

اولین پادشاه کوروش بزرگ که روانش شاد و راهش پررهرو باد

 

کوروش دوم، معروف به کوروش بزرگ یا کوروش کبیر (۵۷۶-۵۲۹ پیش از میلاد). در پارسی باستان Kuraush. این نام در کتیبه‌هاى عیلامی، Ku-rash و درکتیبه‌هاى بابلی، Ku-ra-ash و در یونانی، Kuros آمده. صورت لاتینی شدهٔ آن سیروس یا سایروس (Cyrus) و صورت عبری آن کورش (Koresh). شاه پارسی، به‌خاطر بخشندگی‌، بنیان گذاشتن حقوق بشر، پایه گذاری نخستین امپراتوری چند ملیتی و بزرگ جهان، آزاد کردن برده‌ها و بندیان، احترام به دین‌ها و کیش‌های گوناگون، گسترش تمدن و غیره شناخته شده‌است. کوروش نخستین شاه ایران و بنیان‌گذار دورهٔ شاهنشاهی ایرانیان می‌‌باشد. ایرانیان کوروش را پدر و یونانیان، که وی ممالک ایشان را تسخیر کرده بود، ‌او را سرور و قانونگذار می‌‌نامیدند. یهودیان این پادشاه را به منزله مسح‌شده توسط پروردگار بشمار می‌آوردند، ‌ضمن آنکه بابلیان او را مورد تأیید مردوک می‌‌دانستند . درباره شخصیت ذوالقرنین که در کتابهای آسمانی یهودیان، مسیحیان و مسلمانان از آن سخن به میان آمده، چند گانگی وجود دارد و این که به واقع ذوالقرنین چه کسی است به طور قطعی مشخص نشده . کوروش سردودمان هخامنشی، داریوش بزرگ، خشایارشا، اسکندر مقدونی گزینه‌هایی هستند که جهت پیدا شدن ذوالقرنین واقعی درباره آنها تحقیقاتی صورت گرفته، اما با توجه به اسناد و مدارک تاریخی و تطبیق آن با آیات قرآن، تورات، و انجیل تنها کوروش بزرگ است که موجه‌ترین دلایل را برای احراز این لقب دارا می‌‌باشد.



ادامه مطلب ...
سه شنبه 14 شهريور 1391برچسب:, :: 19:53 :: نويسنده : saha

در مورد هجوم تازیان به ایران و پیامدهای آن بسیاری از پژوهندگان تاریخ ایران کتابهایی نوشته اند که هریک با توجه به نگرش و عقاید خود به این واقعه پرداخته اند.آنچه که در کتابهای درسی مدارس به آن پرداخته شده این است که کلیه ایرانیان با غوش باز پذیرای دین تازه و سروری عربهای بدوی بر ایران بوده اند و عربها بدون هیچ خشونت و خونریزی وارد ایران می شوند.اما آیا این تمام واقعیت است؟بی شک اگر کمی درباره این مقطع تاریخی کنجکاوی کنیم در می یابیم آنچه که به عنوان تاریخ به خورد ما داده اند و هنوز هم می دهند چیزی جز واژگونه ای از یک رخداد تاریخی نیست.برای اینکه ببینیم در این مقطع از تاریخ ایران، بر ایران و ایرانی چه گذشته نخست باید شرایط آن روزگار ایران و همسایگان آن بویژه تازیان را مورد بررسی قرار دهیم. برای این کار از کتاب دو قرن سکوت کمک میگیریم.دکتر زرین کوب شرایط را این گونه روایت می کند: در آن روزگاران که هیبت و شکوه دولت ساسانی سرداران و امپراتوران روم را در پشت دروازه های قسطنطنیه به بیم و هراس می افکند، عربان نیز مانند سایر مردم (انیران) روی نیاز به درگاه خسروان ایران می آوردند و در بارگاه کسرا چون نیازمندان و درماندگان می آمدند و گشاد کار خویش را از آنان می طلبیدند.پیش از این نیز به درگاه شهریاران ایران جز از در فرمانبرداری در نیامده بودند. پیش از اسکندر (گجسته) بیابان عرب در زمره سرزمینهایی بود که به داریوش شاهنشاه ایران تعلق داشت.



ادامه مطلب ...
سه شنبه 14 شهريور 1391برچسب:, :: 19:50 :: نويسنده : saha

سلام به همه. شاید من اولین کسی باشم که این خبر رو بهتون میده از این بابت متاسفم:

میراث نیاکانمان در انگلستان به حراج گذاشته میشود...!!!خیلی غمناکه مگه نه؟؟؟ آثاری که بزرگان تاریخ ایران طی سالها ساخته اند حالا به همین سادگی در کنار اجناس دیگه فروخته میشن.کی میدونه اونا دست کی میفتن؟ما به تاریخمون هر جور شده مدیونیم.خیلی سخته در حالی که عاشق گذشته و تاریخت هستی بشینی ونابود شدنشونو ببینی.من نمیتونم ساکت بشینم و ببینم واسه بستن یه سد آرامگاه کوروش کبیرـ کسی که از ته قلبم دوسش دارم ـ زیر آب میره. پس غیرت ایرانی ما کجاست؟؟؟


چرا ما باید دست روی دست بذاریم و ببینیم یکی از زیباترین سر ستونهای پارسه در ازای مقداری پول فروخته میشه؟؟؟اینها تمام هستی ما هستن.تمدن غنی آریایی از همین آثار سر چشمه گرفتن. این اتفاق بهانه ای شد تا به عنوان عضو کوچکی از جامعه از هر طریقی که شده از تاریخ و تمدنم دفاع کنم.از همه ی شما عزیزانی که ما رو تنها نمیذارین خواهش میکنم...بیاین به هم کمک کنیم تا به عنوان یه ایرانی قدمی هر چند کوتاه برای نجات تاریخ کهن آریایی برداشته باشیم.من به این روش(هم صدایی نتی)امید دارم.فکر میکنم این جوری میتونیم هم صدا باشیم.نا امیدم نکنید...اگه شما هم با من هم عقیده این.اگه شما هم مثل من عاشق تاریختون هستین این خبر رو به گوش همه ی دوستان برسونین تا حد اقل حالا که نمیتونیم پارسه رو نجات بدیم به اطلاع همه برسونیم چه بلایی داره سرش میاد...

واسه منم دعا کنین که بالاخره به آرزوم برسم و پارسه رو از نزدیک ببینم...

                        منو از نظراتون بی نصیب نذارین

سه شنبه 14 شهريور 1391برچسب:, :: 19:45 :: نويسنده : saha

مرگ کوروش نیز چون تولدش به تاریخ تعلق ندارد. هیچ روایت قابل اعتمادی که از چگونگی مرگ کوروش سخن گفته باشد در دست نداریم و لیکن از شواهد چنین پیداست که کوروش در اواخر عمر برای آرام کردن نواحی شرقی کشور که در جریان فتوحاتی که او در مغرب زمین داشت ناآرام شده بودند و هدف تهاجم همسایگان شرقی قرار گرفته بودند به آن مناطق رفته است و شش سال در شرق جنگیده است. بسیاری از مورخین ، علت مرگ کوروش را کشته شدنش در جنگی که با قبیله ی ماساژتها ( یا به قولی سکاها ) کرده است دانسته اند. ابراهیم باستانی پاریزی در مقدمه ای که بر ترجمه ی کتاب « ذوالقرنین یا کوروش کبیر » نوشته است ، آنچه بر پیکر کوروش پس از مرگ می گذرد را اینچنین شرح می دهد :



ادامه مطلب ...
سه شنبه 14 شهريور 1391برچسب:, :: 19:42 :: نويسنده : saha

  • فروهر Farvahar که روح و هستی انسان در دين زرتشت است و تمامی بدن و پوشاک او دارای معنی است......
    زرتشت در آن زمان زرت اوشتره ناميده می شده است ودر فارسی باستان به معنی شتر زرين بوده است.پاره ای از تاريخ دانان بر اين باورند که اين نام برازنده يک پيامبر نيست اما در ايران باستان نامهای پسران را با پسوند يا پيشوند جانوران مفيد و دختران را به نام گلها و پرندگان می گذاردند.مانند ويشپ اسپه و جام اسپه که اسپه به معنی اسب است و گائوماتا که از گاو آمده است و نامهای دختران هم مانند نيلوفر، آهو، هما و پونه که در زمان حال هم استفاده می شود.دياکونوف در اين باره می گويد که از اينکه نام زرتشت از نامهای افسانه ای و دينی نيست می توان نتيجه گرفت که او پيامبر و کمک کننده ای افسانه ای نيست و ريشه تاريخی دارد.


    در باره تاريخ ميلاد و جای آن گروهی از مغان او را از آذربايحان و شش سده پيش از مسيح دانسته اند اما تاريخ دانان بسياری بر اين باورند که گاتای زرتشت با لهجه ای سروده شده است که به لهجه ايرانيان پيش از آريائيان نزديک است و ديگر اينکه اگر او در سده شش پيش از ميلاد زندگی می کرد در سروده هايش بايد نيم نگاهی به شاهنشاهی ماد و يا آشور داشته باشد.
    زرتشت از بزرگترين مردان تاريخ ايران زمين است که دينی را بر سه اصل پندار نيک، گفتار نيک و کردار نيک پايه گذاشت.کتاب آسمانی او اپستاک يا اوستا يا ابستا می باشد و دين او در بسياری از جاها با نام مزدا پرستی و پيروانش با نام مزداپرست شناخته می شود.



ادامه مطلب ...
سه شنبه 14 شهريور 1391برچسب:, :: 19:42 :: نويسنده : saha

این منم کوروش دروغ را برخواهم چید
ددمنش را به دانایی خواهم رساند
آزادگان را آفرین خواهم گفت
و برای مردگان آمرزش بسیار خواهم کرد تا هست سرزمین اهورایی من آسمانی باد .

(کوروش کبیر. منشور کتیبه ی شوشیانا موزه متروپلیتن نیوویرک)


پادشاه جهان
پادشاه پهناورترین سرزمین های آدمی
پسر ماندان و کمبوجیه
این منم پیشوای خرد و خوشی پاکی و پارسایی
من پیام آور بزرگ اهورایم
که جز آزادی آواز دیگری نیاموخته ام
بگذارید هرکسی به آیین خویش باشد
زنان را گرامی بدارید
فرودستان را گرامی دارید
بگذارید هرکس به زبان خود سخن گوید
زیرا که آدمی تنها در جایگاه خود رستگار میشود
************* (منشور شوشیانا کتیبه قسمت سوم)

پیران خویش را گرامی بدارید
برنایان را به دانایی دلالت کنید
و به یاد آورید
که شریران هم
روزی کودکانی بی آزار به گهواره بودند.
پس او که به کودکان خشم و تازیانه بگیرد
آینده آدمیان را آشفته کرده است
پس او که به پندار دیوان درآید
تنها پلشتی و پتیارگی به بار خواهد آورد
پس مراقب میراث من باشید
بعد از من توفانهای سهمگینی رخ خواهد داد
من پیشگوی پارسیانم
مراقب میراث من باشید
چرا که دیوان و درندگان زمان شکوه شما را برباد خواهند داد
خوابهای شما را آشفته خواهند کرد
خنیاگران را خواهند کشت
ای ملت من
نگاهبان میراث من باشد
چرا که تیرگی های بزرگ آغاز خواهد شد
و از آیین آزادگان
هیچ نشانی باز نخواهد ماند.
( کوروش کبیر. منشور پاسارگاد . کتیبه ی اول



ادامه مطلب ...
سه شنبه 14 شهريور 1391برچسب:, :: 19:38 :: نويسنده : saha

ظهور كوروش را در نيمه قرن ششم قبل از ميلاد، بايد از معجزات حوادث تاريخ، لااقل براي بقاي نژاد آريايي، برشمرد. در اين سال‌ها، دو حكومت بسيار مقتدر و قوي و در عين حال متجمل ثروتمند، در آسياي صغير و دشت‌هاي غربي ايران وجود داشت كه يكي دولت ليدي و ديگري دولت بابل بود.

كوروش توانست با اتحاد طوايف پارس، ماد، مكران و پارت (خراسان) وحدت آريايي را پديد آورد. اين وحدت به او اين قدرت را بخشيد كه به فكر تسخير سارد افتد و براي انجام اين منظور قبل از آنكه اتحاد ميان سارد و بابل پيش آيد، به نواحي غربي تاخت و تا بابل خواست از خواب شهوت‌آلود خود برخيزد، سارد را در هم كوبيد و كرزوس را از تخت جبروت خود پايين كشيد.
پس از آن نوبت بابل بود. بابل خطه بزرگي براي ايران محسوب مي‌شد، علاوه بر اين يك انگيزه ديگر نيز كوروش را به فتح بابل بر مي‌انگيخت و آن صيت ظلم و جوري بود كه نام بخت نصر در گوش‌ها افكنده بود. پادشاهي كه قلاب زنجير را به زبان يكي از مخالفان خود كوبيد و او را چون سگ به پايه تخت خود بست! حاكمي كه با خنجر طلا و مرصع خود، چشمان پادشاه فلسطين را از كاسه بيرون كشيد، معابد سليمان را آتش زد و دستور بريدن زبان و چشم مردم فلسطين را داد!



ادامه مطلب ...
سه شنبه 14 شهريور 1391برچسب:, :: 19:31 :: نويسنده : saha

 

ساسانی نام یکی از بزرگترین امپراطوری­های بوده است که بیش از چهار قرن (224-651م) بر ایران حکومت کرده است. مؤسس این سلسله اردشیر فرزند بابک و نواده ساسان، موبد معبد آناهیتا در استخر فارس بوده است. وی در سال 180میلادی در شهر کوچک خیر در کناره جنوبی دریاچه بختگان به دنیا آمد. پدرش بابک بر گوچهر[1] -پادشاه محلی استخر- قیام نمود و تمام پارس را قلمرو خود نمود.

اردوان اشکانی به دلیل منازعه­ای که با برادرش بلاش داشت فرصت مقابله با وی را نیافت. پس از مرگ بابک حکومت به پسر بزرگتر، شاپور رسید. اردشیر از فرمانروای او سر پیچید ولی قبل از روی­دادن هرگونه نزاعی میان این دو، شاهپور مُرد و حکومت به اردشیر رسید. او پادشاهان محلی کرمان، اصفهان و میشان را سرکوب نمود. اردوان نیز که از جنگ با برادرش فراغتی حاصل کرده بود به جنگ با اردشیر رفت اما اردشیر توانست وی را در سال 214میلادی شکست دهد و پادشاهی ساسانیان را تأسیس نماید. وی سپس بلاش اشکانی را کشت و به سرعت فلات ایران و مناطق حوزه خلیج فارس را تصرف و به شاهنشاهی خود ضمیمه کرد. او در ادامه لشگرکشی­­هایش به ارمنستان، سوریه و کاپادوکیه نیز حمله کرد.

اردشیر بعد از این پیروزی­ها دستور داد تا نقش برجسته­های متعددی را بنا کردند.

در یکی از آنها که به نقش رجب معروف است، او سوار بر اسب بر بالای پیکر مرده اردوان ایستاده است. اورمزد نیز بر اسبی نشسته، اهریمن را در زیر پای اسب قرار داده و اورمزد در حال اعطای نماد پادشاهی به اردشیر است.

 



ادامه مطلب ...
سه شنبه 14 شهريور 1391برچسب:, :: 19:28 :: نويسنده : saha

فرهاد چهارم پسر ارد اول بود ، که از سوی پدر به جانشینی انتخاب شد . و خود ارد از سلطنت کناره گرفت . مادر او رامشگری یونانی بود . . فرهاد چهارم در نخستین اقدام خود پس از ریسدن به قدرت ، دست به کشتار بزرگی در دودمانش زد ، روایت شده که همه برادرانش را بکشت و سپس به خیال نابودی پدر افتاد . ارد به بیماری استسقا دچار بود و از اینرو فرهاد در دوایی که هر روز پزشکان برای ارد می بردند مقداری زهر می ریخت ، ولی اتفاقا" زهر در مزاج ارد موثر افتاد و به جای قتلش باعث بهبودش گردید . ، فرهاد که اوضاع را چنین دید جمعی را واداشت تا ارد را خفه کنند. فرهاد چهارم این کشتار را متوجه بزرگان نیز کرد و عده زیادی از آنان را نیز بکشت . در این میان آنتونیوس سردار روم تصمیم گرفت تا از نارضایتی ایرانیان از فرهاد چهارم استفاده کرده و به ایران حمله کند 



ادامه مطلب ...
سه شنبه 14 شهريور 1391برچسب:, :: 19:11 :: نويسنده : saha

ساکنان قدیم غرب دریای مازندران کادوسیان بودند. در منطقه میانی و شرقی دریای مازندران اقوام آنریاک - مردویی و تپورها ساکن بوده که بعدها ایرانیان آن را تپورستان و با آمدن اعراب این منطقه را طبرستان نامیدند. نمی‌توان گفت این اقوام کی و از کجا آمده‌اند اما به نظر استرابون, تپورها در حد فاصل آماردها و هیرکانیه زندگی می‌کردند. (یعنی میان بابل و گرگان امروزی) اما دیاکونف نوشته:«تپورها در هیرکانیه ساکن بودند و تحت نفوذ هیرکانیان.»مرز شرقی آنها استرآباد و مرز غربی آنها از چالوس بود. پس مازندران بخشی از تپورستان است که مرکز آن شهر تاریخی ساری بوده و هست. اراستوفن می‌نویسد:«قبیله‌هایی که در کناره دریای کاسپین بودند چنین‌اند: هیرکانیان-آماردها-آناری ها-کادوسها-آلبانی‌ها-کاسیان.» وی هم چنین نوشته:«تپورها قبیله‌ای بودند که در سرزمین هیرکانی ساکن و جزو قبایل کنار دریا نبودند.»ظاهرا ایشان قبایل گسترده‌ای بودند که با آمدن آریایی‌ها عقب رانده شدند. در مسکوکات سلاطین مستقل مازندران که خود سکه می‌زدند نام پادشاه تاپورستان آمده‌است. قوم جل یا گل هم از سفیدرود تا لومیر سکنی داشتند که نام گیلان از نام آنها بهره‌گرفته. قوم دیگر مارد یا مازد یا بامال که از سمت بابل به غرب سکونت داشتند و گویند نام بابل از نام بامال گرفته شده‌است.

 


 

 


 



ادامه مطلب ...
چهار شنبه 11 مرداد 1391برچسب:, :: 13:46 :: نويسنده : saha
 
آریائیان (در نقشه به صورت منطقهٔ ایرانیان و هندوآریائیان
نشان داده شده) در محدودهٔ پراکنش اصلی هندواروپائیان. در این نقشه تمایز زبانی سَتِم (قرمز) و کنتوم (آبی) در میان زبان‌های هندواروپایی نشان داده شده‌است.

آریا نامی است که نیاکان مشترک اقوام ایرانی و هندی (مردمان شمال هند) (آنان که به زبان‌های هند و ایرانی سخن می‌گفتند) خود را بدان معرفی می‌کردند و آن را به معنی شریف، اصیل و آزاده و بسیار نجیب دانسته‌اند. کسی که وابسته و از تبار قوم آریا باشد آریایی، آرین یا آریان می‌نامند.

تنها مورد کاربرد مجاز اصطلاح آریایی درباره اقوامی است که در ازمنه باستانی خود، خویشتن را آریا می‌نامیدند. هندیان و ایرانیان (پارس‌ها، مادها و آلان‌ها و سکاها و اقوام ایرانی زبان آسیای میانه) خود را آریا می‌خواندند

نام ایران نیز از این ریشه مشتق شده‌است. نمونهٔ این اشاره‌ها را می‌توان در اوستا، سنگ‌نبشته‌های هخامنشی و متن‌های کهن هندو (مانند ریگ‌ودا) دید. مورخان قدیم از آن نام برده و هرودوت و بطلمیوس چند قوم را به نام آریایی یاد کرده‌اند. پژوهش گسترده در پیرامون این واژه انجام شده و اختلافات بسیاری به میان آمده‌است.

بایسته‌است یادآوری گردد که واژهٔ آریا پیش از این، به گونه‌های دیگر، از جمله اَری āri به معنای فلات نشین در زبان هندوآریایی کهن و ارتَه در زبان‌های میان رودان به کار رفته‌است. در هزارهٔ سوم پ.م. نیز به واژگان فراوانی که هر یک به گونه‌ای با واژهٔ اَری در آمیخته‌اند، برمی خوریم

در اواخر سدهٔ ۱۸ شناسای دو شاخهٔ زبان آسیایی یعنی سانسکریت و اوستایی آغاز شد، دانشمندان به شباهت نام زبان سانسکریت با زبانهای یونانی و لاتینی و کلتی و آلمانی پی بردند و این شباهت آشکار کرد که تمام این زبان‌ها دارای یک نیای مشترک هستند.

در سدهٔ نوزدهم، پس از آنکه زبان‌شناسان زبان‌های هندوایرانی و اروپایی را هم‌ریشه یافتند، برخی از اروپاییان واژهٔ آریایی را به معنای کسی که به زبانی هندواروپایی سخن می‌گوید به کار بردند. در سال‌های پایانی سدهٔ نوزدهم و آغاز سدهٔ بیستم، در آلمان و انگلیس، برخی این واژه را برای توصیف مردم شمال اروپا و اقوام ژرمن به کار می‌بردند.

 



ادامه مطلب ...
صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد
پيوندها


ورود اعضا:

<-PollName->

<-PollItems->